لارا جانلارا جان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

روز های شیرین

برام دعا کنین

دارم برا چند روز میرم رشت ... امکان ثبت نام غیرحضوری نبود باید خودم برم .یه 700 800 کیلومتری راه باید بریم با ماشین خودمون البته دکترم گفت فقط از جوراب واریس استفاده کنم وگرنه مشکلی نیست! دعا کنین دخترم نخواد زود بیاد مجبور شم تنهایی زایمان کنم تو یه شهر دیگه!!! دعا کنین مشکلی پیش نیاد سالم برم و برگردم!   ...
19 شهريور 1391

خبر خوب و دو دلیت!!!

من ارشد قبول شدم!!! زبان انگلیسی!!! دانشگاه گیلان!!! رشت!!! اما... مجازی! اما خوب خودم اینو زده بودم چون غیر حضوریه نی نی و همسری اذیت نمیشن با نبودن من. خودم که زیاد خوشحال نیستم اما همسری و بابام خیلی حال میکنن که من قراره جایی نرم و درس بخونم. بدبختانه تو ایران شیوه مجازی زیاد جا نیافتاده و همه فکر میکنن خیلی ضایع س در حالی که اینطوری نیست. امیدوارم به هر حال خوب باشه و پشیمون نشم!
12 شهريور 1391

یه مشکل

متوجه شدم یه مشکل جالب پیدا کردم البته نه اونقدر جالب فقط برا خودم  خنده دار بود وقتی فهمیدم! این اواخر خیلی دست و پا چلفتی شدم! یعنی اینکه هر کاری میکنم یه گندی بالا میارم!!! مثلا میخوام کیک بپزم خمیر میشه کلا میندازمش دور! میخوام حلوا بپزم میسوزه! میخوام اتو کنم میسوزونم! نکته ی جالب اینجاست که قبلا هیچ وقت همچین اتفاقایی برام نیافتاده بود!!! یعنی اوایل ازدواجمونم اینجوری نمیشد اصلا نمیسوزوندم و خراب نمیکردم کارا رو! متوجه شدم که اصلا تمرکز ندارم این روزا کارایی که قبلا برام آب خوردن بود الان میزنم خراب میکنم! اصلا یه وضعی شدم کلا از خودم نا امیدم میترسم بعد زایمانمم اینجوری پیش بره آبرو واسم نمونه! مامانای خوشجل موشجل اگه چیزی...
8 شهريور 1391

روزهای دونفره رو به پایان

الان سی و چهار هفتمونه و تقریبا تا شش هفته دیگه دختر نازمون وارد زندگیمون میشه.این اتفاق خیلی خوبیه اما یه چیزی ذهنمو درگیر کرده و اونم اینه که دیگه فرصت کمی داریم تا با همسرم تنها باشیم. شاید خیلی سرمون شلوغ باشه و نتونیم خوب به هم برسیم میترسم زیادی حواسم به عضو تازه وارد خونواده دو نفرمون باشه و لحظه های خوبی رو از دست بدم. این که یه نی نی وارد زندگیمون میشه خیلی شیرینه اما روزای خوب دو نفرمون هم خیلی خیلی شیرین هستن. تصمیم دارم:١. قدر این شش هفته باقی مونده رو بدونم و برای اومدن نی نی عجله نکنم.  ٢. سعی کنم عدالت رو رعایت کنم و نذارم با اومدن دخترم فاصله ای بین ما ایجاد بشه.  همسرم رو  وصف ناپذیر دوست دارم الان که اینو...
2 شهريور 1391

لالایی

سلام دوستای نانازی من امروز تو سایت ایزی بیبی لایف خوندم که بهتره برا نی نی نیومدمون یه لالایی انتخاب کنیم و براش بخونیم تا از الان بهش عادت کنه! البته از قبل شنیده بودم ولی امروز دنبال چندتا لالایی گشتم و یکیو پیدا کردم که خوشم اومد. متنشو اینجا میذارم و خودشم برا آهنگ وبلاگ گذاشتم فعلا اینو برا لارای کوچولوی خودم میخونم بعد چندتا دیگشم اضافه میکنم. آدرس سایت لالابای هم براتون میذارم خواستین برین سر بزنین کلا مطالب مفیدی داره برا نی نی ها و مامانا... Angels watch over my baby, Grant her a lifetime of your care So that even when I can not be with her I'll know you will always be there. Angels watch over my baby, Grant her a lifetime of...
31 مرداد 1391

آهنگ جدید+زلزله!+سکسکه

سلام مامان نازیا بالاخره بعد از کلی تلاش و کوشش آهنگ مورو علاقه مو یابیده و کد آهنگشو درست کرده و بر روی وبلاگمان نصبیدم  این آهنگو خیلیی ذوست دارم تازه کلیپشم خیلی نازه واسه یه دخمل کوچولو خونده شده مثل دخمل نازی من! مامانش میخونه واسه دخترش!!! مشنوین مشکلی که نداره الو الو صدا میاد؟!؟  این آهنگو برا نی نی جونم میخونم فک کنم اونم خوشش میاد +این چندروزه انقد پس لرزه حس کردیم که دچار توهم زلزله شدم کلا! حالا بعضی وقتا کوچولوی شیطونم تکونای چندریشتری میخوره که فکر میکنم زلزله اومده و این شکلی میشم  بعدش میفهمم بعله خانم کوچولو داره تکون میخوره!!!  مثلا همین الان همچین تکونی دادن مامانشونو که کم موند پاشم فرار کنم!!!&nb...
27 مرداد 1391

ویزیت دکتر+نگرانی هابرطرف شد

سلام... خیلی حالم خوب نبود نه برای خودم چون خبر زلزله رو شنیدم خیلی تاثیر بدی داشت روم تازه بعد از دیدن عکسای صحنه های زلزله چند ساعت بی اختیار اشک میریختم... اگه میتونستم حتما برا خون دادن میرفتم اما فعلا خودم هم کم خونم! مخصوصا اون صحنه ای که یه مادر سر جنازه دوتا بچه ش گریه میکرد دیگه کنترل خودمو از دست دادم. حس مادرانه رو الان بهتر میفهمم....خیلی سخته! خدارو شکر همسرم حداقل میخواد کمک بکنه و بره خون بده ولی من کاری از دستم بر نمیاد فعلا. دیروز برا نشون دادن نتایج آرمایش رفتم پیش خانم دکتر و رشد دخترکم و وضعیت خودم رو بررسی کرد خدارو شکر دختر جونم خوب رشد میکنه و خودم هم توی این 1 ماه 2 کیلو اضافه کردم  مشکل کم خونی هم به نظر خانم ...
23 مرداد 1391

از هر دری سخنی 1

سلام به همه مامانای گل و نی نی های تو راه و بین راه و اول راهشون! انقد این حاملگی سر آدم رو گرم میکنه که تازه متوجه شدم دیگه چیزی از مرداد ماه هم نمونده و من هیچی از تابستون نفهمیدم انقد که زود گذشت. آخرای حاملگی هم که تازه سخت تره و هیچی هم نشه آدم حوصله تکون خوردن نداره. منم که همه کارام جمع شده واسه این روزای آخر. هنوز خبری از سرویس خواب دخترم نیست کاغذ دیواریشم قراره امروز با بابا رامین نصب کنیم اما تا الان که ساعت ١٢ ظهره هیچ اقدامی نکردیم! فقط کاغذارو خریدیم گذاشتیم تو اتاق که اونم نمیدونیم سرتاسر دیوارو بزنیم یا نصفشو با حاشیه !!! دیروز بالاخره رفتم آزمایش مجدد دادم اما متاسفانه انگار کم خونم و منتظرم فردا برم ببینم دکتر چ...
20 مرداد 1391

من برگشتم

سلاااااااااام بالاخره ابنترنتمون بعد از مدتها وصل شد و من با کلی حرف برگشتم اما مشکل اینجاست که تا همین الان که فهمیدم نت وصل شده کلی حرف داشتم اما الان همشون پریدن از ذهنم! حالا یه چیزایی مینویسم تا هیجانم کمتر که شد بیام درستشون کنم! تو این مدت که نبودم رفتم مدل سرویس خواب دخترمو عوض کردم و این هفته انشا... میان و اتاق کوچولو برا اومدنش حاضر میشه! موکت کف اتاق هم به لطف بابایی مهربون دخترم حل شد و الان آماده شده واسه پرده و بقیه خرده کارا. +یه کم از خودم: از وقتی وارد هشت ماهگی شدم شکمم انگار از تو داره پاره میشه حالا خوبه فقط ٩٨ سانته انقد اذیت داره! آزمایشای خانم دکترو بالاخره بعد از کلی تاخیر رفتم دادم هنوز نتیجه شو نگرف...
14 مرداد 1391