لارا جانلارا جان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

روز های شیرین

ویزیت دکتر+نگرانی هابرطرف شد

1391/5/23 12:40
نویسنده : مامان
219 بازدید
اشتراک گذاری

سلام... خیلی حالم خوب نبود نه برای خودم چون خبر زلزله رو شنیدم خیلی تاثیر بدی داشت روم تازه بعد از دیدن عکسای صحنه های زلزله چند ساعت بی اختیار اشک میریختم... اگه میتونستم حتما برا خون دادن میرفتم اما فعلا خودم هم کم خونم! مخصوصا اون صحنه ای که یه مادر سر جنازه دوتا بچه ش گریه میکرد دیگه کنترل خودمو از دست دادم. حس مادرانه رو الان بهتر میفهمم....خیلی سخته! خدارو شکر همسرم حداقل میخواد کمک بکنه و بره خون بده ولی من کاری از دستم بر نمیاد فعلا.

دیروز برا نشون دادن نتایج آرمایش رفتم پیش خانم دکتر و رشد دخترکم و وضعیت خودم رو بررسی کرد خدارو شکر دختر جونم خوب رشد میکنه و خودم هم توی این 1 ماه 2 کیلو اضافه کردملبخند مشکل کم خونی هم به نظر خانم دکتر جدی نبود و همون قرصای ففول کافی هستن برام. خانم دکترمون دیگه برامون سونو ننوشت و گفت دیگه کافیه و هر چی لازم بوده دیدیم! قرار بعدی مون هم اول مهر ماه گذاشت تا برای زایمان طبیعی معاینه بشم. کاش طبیعی پیش بریم و نیازی به سزارین نباشه که خیلی ازش میترسماسترس...

داریم به آخرای راه میرسیم و این مدت خیلی زود گذشت برام! نی نی مونم خیلی مهربون بود که مامانشو به هیچ وجه اذیت نکرد حتی شکمم و وزنم هم به حامله ها نمیخوره!تا جایی که مامانم نگران رشد بچه بودابرو خدا کنه تا آخرش همین جوری پیش بره زایمانمم راحت باشه زیاد درد نکشم(خیلی دیگه پر روامنیشخند)...

راستی شما هم هر کمکی از دستتون بر میاد برا زلزله زده ها بکنین خیلی وضعیتشون بده گریه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

نایسل جون
23 مرداد 91 17:49
اره بنده های خدا الان خیلی به کمک احتبیج دارن خدا بهوشن صبر بده
نایسل جون
23 مرداد 91 17:49
خداروشکر سالمه
نایسل جون
24 مرداد 91 2:16
عزیزم قبل اینکه بخواد رشد کنه از بین رفته .... اون فامیلتون گفتی چند تا بچه داره ؟؟؟
نایسل جون
24 مرداد 91 2:16
مرسی مهربون من
نایسل جون
24 مرداد 91 12:05
اهان ای ولللللللللللللللللللللللل منم عاجق دوقولو ام واییییییییییییییییییییییییییییییی اونم دخترش
آیه ی عشق
25 مرداد 91 13:43
خوشحالم که الان بهتر و روبراهی مامانی مهربون ما هم تنها کاری که از دستمون براومد رو انجام دادیم... امیدوارم زودتر از این وضعیت بحرانی نجات پیدا کنن و مسئولان این قضیه رو پشت گوش نندازن... خدا رو شکر که همه چی ِ خودت و لارا کوچولومون خوب و عالیـــــــــــه... من که از هیچکدوم از زایمان ها نمی ترسم، توو طبیعی فقط و فقط معاینه ی داخلیش حالم رو بهم میزنه (واژنیسم هم بودم م م م م! دیگه به به) تا حالا چند کیلو اضافه کردی ننه؟ یه بوس هوایی واسه خودت و نی نی
آیه ی عشق
25 مرداد 91 16:01
برای سونوی 3 و 4 بعدی احتیاجی به اجازه ی پزشک نیست مامانی... اختیاریه بعضی دکترها ذوق پدر مادر رو درک نمیکنن نمیدونم چرا... بابتِ وزن هم خیلی خوبه که فعلا 9 کیلو اضافه کردیم... هر چند که من قبل از بارداری 4 کیلو بیشتر از تو بودم (وهنوز هم 4 کیلو بیشترم) 62 بودم و الان 71 شدم
آیه ی عشق
26 مرداد 91 11:25
مامانی جون هنوز تصویب نشده، ولی فعلا به اسم کیان داریم عادت میکنیم و حس خوبی بهمون میده