لارا جانلارا جان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

روز های شیرین

سونو+ست مامان دوز

سلام دوستای خوب ما بالاخره رفتیم سونو گرفتیم و بعد از دو ماه دختر نازمونو دیدیم.خدا رو شکر سالم بود و برامون دست تکون میداد! خوبی بعدیش این بود که دلمون قرص شد نی نی دختره! آخه هر کی منو میدید بهم میگفت حتما اشتباه شده وضعیت تو به پسر میخوره اما ما ثابت کردیم که به ظاهر قضیه نیست و هر کی شرایط خودشو تو حاملگی داره. امروز واسه دخترم یه ست خواب دوختم خودم که خیلی خوشم اومد!!!عروسک اژدها رو هم واسش گرفتم نمیدونم لارا کوچولو چقد بخواد باهاش بازی کنه خودم که دوستش دارم!       ...
5 مرداد 1391

من وکلی کار2

تا الان که دارم اینو مینویسم شنبه خوبی رو شروع کردیم.کلی کاری رو که داشتم استارت زدیم و با مامان بزرگ رفتیم سرویس خوابو لباس و وسایل دیدیم.من یه مدل خیلی نااااااااازو پسندیدم که مامان بزرگ و بابابزرگ باید برن و سفارش ساختشو بدن تا حاضر شه. وای من از خیال پردازی میمیرم! برام جالب بود که چندتا مغازه که رفتیم رنگ سفید خواستم همه گفتن کسی سفید نمیخواد .چرا آخه؟؟؟؟؟؟؟؟ من که عاشق سرویس خواب سفید و سادم! یه مدلی که پستدیدم شبیه تخت خواب باربی میمونه!فقط تختش برا کوچولو تا 3-4 سالگی بزرگه و برا همین یه تخت-ننوی کوچولو هم خریدیم که تا اون موقع تو اون بخوابه. اونم خیلی خوشجل بید! حاضر که شدن عکساشونو با کمال میل میذارم اینجا! چند تکه لباسم براش خ...
5 مرداد 1391

یاد ایام

لان چند روزیه که یاد روزای اول حاملگیم افتادم! با اینکه خودمون خواسته بودیم بچه دار بشیم اما بعد اینکه فهمیدم حاملم انگار دنیا روی سرم خراب شد انقد گریه کردم که تقریبا افسرده شده بودم اما از طرفی هم میترسیدم نا شکری کرده باشو و خدارو خوش نیاد بین این همه آدم که حسرت بچه دارن من انقد غر میزنم! تا جایی پیش رفت که پیش یه روانپزشکم رفتم! اونم دلداریم داد و گفت این حالت تو خیلیا پیش میاد و میگذره نگران نباش.راستم میگفت یکی از دوستام هم مثل من بود خوب شد بعدا منم الان کلا خوبه خوبم! خدارو شکر هر روز با تکونای نی نی محبتم بهش بیشتر میشه و دلم میخواد بخورمش!الان کامل بهش عادت کردم و جزیی از زندگیمون شده.اولا کلی نگران همه چیز بودم اما الان تقر...
5 مرداد 1391

+ من وکلی کار

  دیگه کم کم احساس میکنم خیلی کم کاری کردم آخه هیچ چیز دخترم حاضر نیست!باید جمع و جور کنم اوضاع رو وگرنه استرسی میشم آخرش!تازه کلی هم برنامه آموزشی واسش در نظر گرفتم امیدوارم بتونم مامان خوبی باشو و دختر خوبی بار بیارم! اولش باید اتاق نی نی رو طبق طرحی که دارم درست کنم فقط میترسم چیزایی رو که میخوام نتونم اینجا پیدا کنم! بعدش باید لباساشو حاضر کنم! وای اصلا باورم نمیشه به این زودی هفت ماهه شدیم و بیشتر راه تموم شدو کمش موند! واسه آموزش زبانم که خیلی حالا زوده اما برنامه هام فراوونه و چندتا سایت خوب هم پیدا کردم لینکشونم میذارم اینجا .آخه میخوام نی نی چند زبونه باشه!ترکی وفارسی که بخوایم نخوایم یاد میگیره منم سعی میکنم انگلیسی ...
5 مرداد 1391

مادر بودن

روز های گرم گرم تابستون با یه کوچولو توی دلم خیلی خوبه ! حالا چند روزه هوا بارونی و خنکه و از شانس نی نی خوب میگذره! این روزها حس مادرانم بیشتر شده و خیلی بی تاب دیدن دختر نازم شدم. تو آخرین سونو گرافی صورت ناز دخترمو دیدم و خیلی هیجان زده شدم کاش دوباره میدیدمش! حس میکنم از الان دوستای خوبی برا هم میشیم خیلی خوشحالم نی نی دختره کلی براش برنامه دارم!! هنوز کار زیادی برا اتاق و دکورش نکردیم و کم کم نگران میشم شاید یکی دو ماه دیگه نتونم زیاد برم این ور اون ور!آخه سر بابایی و من خیلی شلوغه و اصلا وقت نداریم... امیدوارم این روزا یه فرصت درست و حسابی گیر بیاریم دنبال کارای دخترمون بریم. روزای خیلی خیلی خوبی رو با هم میگذرونیم میترسم دل...
5 مرداد 1391

چندتاحرف

1.این روزها ویزیت یه دکتر خوب در حد تهیه بلیط برای المپیک سخته! الان دو ماهه نتونستم یه وقت ویزیت برای خودم جور کنم و واقعا خسته شدم از اینکه هرروز برم و بگن فردا بیا!!! جالبه دکتر باید در دسترس باشه اما ظاهرا برعکس شده و ملاقات کردنشون جزء کارای سخته و گاهی غیر ممکنه! 2.این روزا دخترم حسابی فعال شده و تکونای چند ریشتری میخوره تا جایی که گاهی فک میکنم همه متوجه تکوناش میشن. خیلی حس خوبیه که یه موجود زنده از نوع بشر توی وجود آدم داره روز به روز بزرگتر میشه و تازه ابراز وجود هم مکینه از الان! 3.اسم دخترمون هم تقریبا نهایی شد و سر اسم " لارا" به معنی پری دریایی با بابایی به توافق رسیدیم. نمیدونم چرا هر اسمی که جزء گزینه هامون بود حرف " ...
5 مرداد 1391

ما رفتیم دکتر

امروز من به پیوست دختر خانم کوچولم رفتیم پیش یه خانم دکتر مهربون.دستش درد نکنه همه سوالامونو با حوصله جواب داد و ما رو راهنمایی کرد.فقط دستگاه سونو نداشت که باید بریم جای دیگه سونو بگیریم ببینیم چه شکلی شدیم! تازه خانم دکتر گفت اگه تو این سونو همه چی نرمال باشه دیگه لازم نیس بریم سونوهای بعدی!خیلی خوب میشه چون بنظرم امواجش واسه نی نی جونم خوب نیستن. خیلی خوشحالم با اینکه جواب آزمایشارو خونده بودم اما وقتی خانم دکتر گفت همه چی خوبه یه جور دیگه خوشم اومد!!! تازه گفت اصلا نگران اضافه وزن نرمال نباشم چون همش زود زود میره! اما خداروشر من فقط 6 -5کیلو اضافه کردم تا الان!!! یه کتابم معرفی کرد گفت بخونم: همه مادران سالمند اگر... ...
5 مرداد 1391

سلام

سلام دوستان من برگشتم.یعنی ما برگشتیم من و نی نی کوچولوی توی راهم که ظاهرا یه دختره نازه. حتما میپرسین از کجا برگشتم ! من یه وبلاگ دیگه زده بودم به همین منظور اما بستمش چون وقت نداشتم بنویسم. اما الان نی نی 6 ماهه شده و دیگه کلی حرف واسه گفتن داریم.فقط 4 ماه تا اومدنش مونده و همین یه انگیزه خیلی خوبه که دوباره بیام و بنویسم. امیدوارم دوستام تنهام نذارن و توی این وبلاگ هم باهام باشن... پس فعلا ...
5 مرداد 1391