از هشت ماهگی تا پایان ده ماهگی
این سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام برای این چند وقتی که نبودیم انقدر کش دار هست. دلیل نبودنمون هم در درجه اول درسا و امتحانای من بود که خدا رو شکر توموم شد و به سلامتی خوندیم،رفتیم،امتحان دادیم و برگشتیم. یک توفیق اجباری هم شد که یه هفته بریم شمال و هرچند کم اما گردشی بکنیم .خدا رو شکر با همه ترسی که از مسافرت توی گرما داشتم هوا خوب بود و کوچولوی من اذیت نشد و اذیت هم نکرد توی راه نسبتا طولانی تا رشت و تا خونه اکثرا خواب بود و موقع بیداری هم بازی می کرد.
ده ماهگی هم خیلی زود تموم شد ...یازده ماهگیت مبارک دخترک شیرینم
راستش شاید همه اینا بهونه س واقعیت اینه که من خیلی تنبل و بی برنامه شدم از دست خودم کلافه م. بیخوابی های شبانه دخترکم با گذشت 10 ماه هنوز به قوت خودش باقیه و باعث میشه که تا ظهر روزمون هدر بره حتی بعد از اون هم دیگه انقد مارای نیمه تموم و برنامه عمل نشده دارم که مغزم هنگ میکنه و نمی دونم از کدوم شروع کنم تازه تا میام به خودم بیام نوبت غذا و بازی و پوشک لارا جون می رسه و قصه از اول تکرار میشه و این میشه که بیشتر از دو ماهه وبلاگ آپ نشده و کلی کار نیمه تموم دارم!
نمیدونم از کجا شروع کنم...
اول از همه دوستای گلمون که تنهامون نذاشتن تشکر می کنم و از همه شما معذرت می خوام که نتونستم به وبلاگهای خوبتون سر بزنم دلم برای همتون تنگ شده بود.
از پایان هشت ماهگی ماهک من کارای خیلی زیادی بلد شده و احساس می کنم قدرت یادگیریش خیلی بیشتر شده که با تکرار یک یا دوبار کاری رویاد میگیره و تکرار می کنه.
از هشت ماهگی به همه چی اشاره میکنه و هر چی رو که بخواد با انگشت شصتش نشون میده حتی تو خواب منو نشون میده!
چهار دست و پا می ره و هیچ جا از دستش در امان نیست حتی از یدونه پله آشپزخونه بالا می ره و میاد پیشم...
تقریبا همه چی میخوره هرچند با مشکلات فراوان و بی میلی اما منوی محبوبش ماست، ماست و ماست هستش! میوه هم هلو رو دوست داره که شبیه خودشه! آب هم هم تو خواب و هم تو بیداری نوشیدنی مورد علاقه نازگل مامانه که جدیدا اسمش رو هم یاد گرفته و خیلی شیرین میگه " آبااااا"
هر چی تو دستش باشه میندازه زمین و میگه: " بااااا دتتتتتی" یعنی ااااا رفت! البته به ترکی!
براش شعرای انگلیسی ،ترکی و فارسی میخونم و با زبون شیرین خودش با من تکرارش میکنه .
هنوز عاشق مامان بزرگشه و بغل مامانی رو به همه وسوسه ها ترجیح میده!
موها با سرعت بیشتری رشد می کنن و البته فرفری میشن که بابت این خیلی خوشحالم چون موهای خودم هم فرفری هست و من عاشق بچه هایی هستم که موهاشون فرفریه! دوتا عکس بالایی تفاوت موهاشو تو دو ماهه گذشته میشه دید.
عاشق دردری رفتنه و با دیدن کسی که لباس بیرون داره پاچه خواری می کنه و الکی براش می خنده تا خوششون بیاد و ببرنش بیرون...
3-2 ثانیه بدون کمک وایمیسته ... البته با گرفتن مبل و وسایل که بلند میشه فکر میکنه که میتونه وایسته اما خوب اوپپپپپپس میخوره زمین! گاهی هم دوسه قدم تنهایی راه می ره که خودش خیلی حال می کنه
دندوناش از پایین سمت چپ شروع به در اومدن کردن که خدارو شکر به جز بی اشتهایی و گریه های گاه و بیگاه شبونه مشکل دیگه ای بوجود نیاوردن...
کوچولوی شیرین مامان با جمله ی "give me a kiss" بوسای خوشمزشو برامون هدیه میکنه و می تونه با گفتن "show me my eye,nose,mouth" رو صورتمون جای چشم و دهن و بینی رو نشون بده و اینکه وقتی بهش میگم "brush my hair" با برس کوچولوش موهای همه رو یکی یکی شونه می کنه... خیلی شیرین تر میشه با این کارا
با دستای کوچولوش دست دستی می کنه و نازمون می کنه
دیگه اینکه دوستای گلم سر فرصت به وبلاگای کوچولوهاتون سر میزنیم چون دلمون یه کوچولو شده واستون...