4 ماهگی - اولین مسافرت
سلام سلام سلام
بالاخره مسافرتی که چند ماهه فکر مامان رو مشغول کرده بود تموم شد و به سلامتی رفتیم امتحان دادیم و برگشتیم! امتحانا زیاد خوب نبود با وجود اینکه بابایی خیلی کمکم می کرد ولی به هر حال زیاد نتونستم خوب مطالعه کنم مخصوصا امتحان آخر که لارا کوچولو یه کم سرما خورده بود! هوای رشت هم خیلی عالی بود ما که با لباسای گرمممم رفته بودیم شوکه شدیم! ده ساعت مسافرت با ماشین برای کوچولوی من زیاد خوشایند نبود و یکی دو ساعت راه رو بی قراری می کرد ، برای همین شاید ترم بعد اگر بتون بذارم پیش مامان بزرگش بمونه ضمنا فکر کنم هوای شمال هو اون موقع زیاد مناسب جوجوی من نباشه!
اما بگیم از ٤ ماهگی که امشب قراره تموم بشه!
توی مدتی که رشت بودیم لارای نازنینم خیلی چیزای تازه یاد گرفت مثلا قشنگ رو پاهاش وایمیسته و از این حالت خیلی خوشش میاد.
کنترلش روی دستاش خیلی بیشتر شده و راحت می تونه اسباب بازیاشو بگیره و مستقیم ببره تو دهنش!حتی به کله مامان و بابا هم رحو نمی کنه و میخواد بخورتمون!!!
با چشمای نازش باهامون حرف می زنه و صدای قشنگش دل ما رو می بره! مخصوصا وقتی آواز خون میشه و برای خودش می خونه و پشت چشم نازک می کنه!!!
چند روزه گوشش درد می کنه و نمی تونه شیرشو کامل بخوره نگرانم وزنش کم بشه! برای کولیک شکمش هم بابابزرگ مهربونش شربت"کولیک ایز" گرفت دستش درد نکنه خیلی خوب اثر می کنه.
طبق معمول همینا یادم مونده و اگر یادم بیاد دوباره می نویسم!