پایان پنج ماهگی لارا
دخترم وارد مرحله جدیدی از یاد گرفتن صدا ها شده و بعد از ق ، غ ، گ ، آ ،ای، م الان نوبت به حرف "ب" رسیده که گاهی خیلی با فشار میگه انگار می خواد ب رو از دهنش بندازه بیرون! حتی گاهی موقع گریه کردن احساس می کنم خیلی واضح میگه " ماما" ! دلم برای مامان گفتنش پر میکشه خدایا ازت ممنونم که این خوشبختی رو بهم دادی...
وقتی رو پا وا می ایسته و یکی صداش میکنه کل بدنش رو بطرف منبع صدا می چرخونه و خیلی با ناز و عشوه براش می خنده!
سعی می کنه هر چیزی که به چشمش می خوره رو بگیره و به دهنش ببره فکر می کردم شاید بخاطر اینه که بعضی وقتا سیر نمیشه چون گوشش اذیت میکنه اما بعد که تحقیق کردم معلوم شد که این کار برای کشف محیط و اشیا هست که دخترم بیشتر می خواد با همه چیز آشنا بشه!
از وقتی می تونه اشیا رو بگیره یعنی حدود یک ماه و نیم پیش، به موهای من هم رحم نمیکنه و موهام رو میگشره و میکشه که منم چه عرض کنم که خیلی شاد و خوشحال میشم از این حرکت و کلی به مادر بودنم افتخار می کنم!
ناز دلم خودشو تو آینه خیلی دوست داره و به خودش لبخند می زنه. نگاه کردن به آینه خیلی برای بچه های این سن خوبه حتی اگه اسباب بازی های آینه دار براش بخرین خیلی خوبه چون هوششون رو تقویت می کنه.
لارای من جز دو سه باری که با صدای بلند خندیده دیگه این کارو به ندرت انجام میده .میدونم گاهی انتظارم خیلی بیش از حده و هر از گاهی تصورات وحشتناک به ذهنم میاد و دیوونم می کنه ! در مورد غلت زدنش هم نگرانی هایی دارم چون تا حالا فقط چند بار کامل غلت زده اما وقتی بدون بالش رو زمین می ذاریمش به پهلو بر می گرده و خیلی هم این کارو با ذوق و شوق انجام میده وقتی هم که پاهاشو میگیره و سروصدا راه می اندازه و میچرخه دیگه دل ما غش و ضعف می ره!
خیلی وقته که قشنگ رو شکم میخوابه و سرشم کامل بالا نگه می داره و سعی می کنه اسباب بازی هاشو بگیره اما خودشو تو این حالت نمیتونه برگردونه.
عاشق بازی کردن با قاشقشه گاهی انقد میده داخل دهنش که در مرز استفراغ قرار می گیره!!!
تو آخرین هفته های ٥ ماهگی برای اولین بار مامان و دختر به دو تا مراسم تو تالار دعوت شدن که اولیش مراسم تولد بود و مامانی خیلی می ترسید که لارا خانم نتونه طاقت سروصدا رو بیاره و اذیت بشه اما خدا رو شکر دخترم خیلی آروم به محیط عادت کرد و بعد تونستیم با فاصله یک هفته به مراسم بعدی بریم و نگران نشیم اما به هر حال با بچه خیلی سخت میشه این جور جاها مخصوصا نمیتونم هرجور لباسی بپوشم چون باید شیر بدم! البته بعضی وقتا دستامو میذاشتم رو گوشش که زیاد اذیت نشه!
+++ با عرض معذرت فعلا عکس نمیذارم انشا.. خیلی زود عکسای این پست رو آماده میکنم!
دوستتون داریم که مارو تنها نمیذارین