لارا جانلارا جان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

روز های شیرین

...ولی افتاد مشکل ها!!!

1391/8/13 3:07
نویسنده : مامان
289 بازدید
اشتراک گذاری

زمان: 2.40 بامداد!

مکان: هال پذیرایی

تنها شخصیت داستان هم من هستم که بعد از خوابوندن لارایی اومدم و دارم وبلاگش رو بعد از چند روز آپ میکنم و گوشم هم به زنگه که صدای دخترم رو اگه گریه کرد بشنوم آخه انقد صداش نازکه که تا بیرون اتاق نمیاد برا همین باید به فکر یه واکی تاکی باشیم تا بتونیم موقعی که تو اتاق خوابه با خیال راحت به کارامون برسیم!

دختر نازم دوسه روزبود با شکم دردی که داشت نمیتونست بخوابه فداش یشم تمام سعیش رو هم میکرد گریه نکنه و فقط خودشو جمع میکرد و سرخ پر رنگ میشد منم هرچی گریپ میکسچر و نعناع داغ با نبات دادم جواب نداد تا اینکه خودم نعنای خالی رو تجویز کردم و خداروشکر از دیشب راحت میخوابه!

مشکل دیگه ای هم که این روزا داریم زردی هست که هنوز برطرف نشده و دکترشم جز شیر خشک چیزی براش نداد که اونم نخورد! باید دوباره ببریمش دکتر البته به تجربه اطرافیان تا 40 روزگی مشکلی نداره آخه زردیشم کمه ولی به هر حال نگرانشم.

لارای من هرروز بزرگ شدنشو حس میکنم امروزم که 12 مهره برا اولین بار تونست سرشو خودش نگه داره و کنترل کنه به نظرم زود تونست این کارو بکنه آخه هنوز یه ماهشم نشده!

هر روز بیشتر از قبل دوستش دارم حتی موقعی که خوابه دلم براش تنگ میشه و کنارش میشینم و نگاش میکنم یا تو گوشی و لب تاپ عکساشو نگاه میکنم تا بیدار بشه موقع شیر خوردن هم خیلی حس قشنگی دارم سفت بغلش میکنم وبوش میکنم خوشحالمکه شیر خودم رو میخوره و منو از این حس محروم نکرد!

یه چندتا لباسمون دیگه اندازمون نمیشن آخه بزرگ شدیم حتی چندتا شون که براش بزرگ بودن الان اندازش شدن دارم بزرگ شدنشو قشنگ احساس میکنم!

من برم انگار صداش در اومد! فعلاماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

رومینا
14 آبان 91 14:14
فدات بشم عزیزم خدارو شکر که عکسات اپلود میشه تا ما لارای ناز رو ببینیم. رادوین هم زردی داشت خیلی کم بود خودش خوب شد