لارا جانلارا جان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

روز های شیرین

من برگشتم

1391/5/14 14:44
نویسنده : مامان
665 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااااااملبخند

بالاخره ابنترنتمون بعد از مدتها وصل شد و من با کلی حرف برگشتم اما مشکل اینجاست که تا همین الان که فهمیدم نت وصل شده کلی حرف داشتم اما الان همشون پریدن از ذهنم!

حالا یه چیزایی مینویسم تا هیجانم کمتر که شد بیام درستشون کنم!نیشخند

تو این مدت که نبودم رفتم مدل سرویس خواب دخترمو عوض کردم و این هفته انشا... میان و اتاق کوچولو برا اومدنش حاضر میشه!

موکت کف اتاق هم به لطف بابایی مهربون دخترم حل شد و الان آماده شده واسه پرده و بقیه خرده کارا.

+یه کم از خودم:

از وقتی وارد هشت ماهگی شدم شکمم انگار از تو داره پاره میشه حالا خوبه فقط ٩٨ سانته انقد اذیت داره!

آزمایشای خانم دکترو بالاخره بعد از کلی تاخیر رفتم دادم هنوز نتیجه شو نگرفتم ولی.

این روزا یه کابوسی دارم به اسم تمیز کردن خونه و گرد گیری وسایل! خیلی سختم شده به خدا!نگرانحالا اونایی که زیاد چاق میشن چیکار میکنن تو ماهای آخر!!! 

فعلا اینارو داسته باشین تا بعد با حواس جمع و عکس وسایل اگه رسیدن برگردم!ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

سمانه (مامی آرشام)
14 مرداد 91 15:08
دوست کوچولوهای نازم اگر دوستم دارین میشه بهم رای بدید؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر دوستم داشتین بیلید اینجا و بهم رای بدید تا برنده بشم و مامانم را خوشحال کنم . شماره 12 منم. یادت نره دوست عزیزم شماره 12 http://koodakeman91.niniweblog.com/post170.php
نایسل خانم
14 مرداد 91 15:35
سلام عزیز دلم خوبیم نم با افتخار لینکت کردم ایشالا ازمایشات همه خوبن
عزیزم یه کارگر بگیر برات تمیز کنه راحت بشی

مرسی نایسل جونم .اتفاقا به فکر کارگر افتادم خودم اما هرروز که نمیشه بیاد بالاخره مجبورم بخشیشو خودم بکنم !حالا همش نیم ساعت طول نمیکشه ها اما تنبل شدم با این هوا!

نایسل خانم
14 مرداد 91 16:44
اره عزیز دلم مرسی خدارو شکر به خیر گذشت
نایسل
14 مرداد 91 17:04
من میدونم سنی ندارم ولی عاشق بچه ام خیلی دوست دارممم مامان شمم
نایسل
14 مرداد 91 17:04
ب هقول تو همین استرس ها باعثش میشه
نایسل خانم
14 مرداد 91 17:16
اخی عزیزم راست میگی من هردوباری که بچه ام سقط شد خیلی عصبی بودم بار دوم تو اون دوماه هروز لباس زیرم رو چک میکردم ببینم خونریزی نکردم ... اخرشم سقط شد اره میگن ازهرچی بترسی سرت میاد خوش به حال دوستتت منم الان برام مهم نیست بشم یا نشم نگرانم که به بقیه اگه شدم چی بگم
نایسل خانم
14 مرداد 91 17:26
آخه من وقتی حامله شدم با رکسانا و راحیل بودم و خیلی از مامانی نی نی سایت همه با هم همه مامان شدن دارن بچه هاشونو میبینن الا من خیلی حصرت میخورم خیلی
نایسل خانم
14 مرداد 91 17:26
خخدا به رکاسنا دوقولو میده در صورتی یه پسر دیگه هم داشت ولی نی نی های منو گرفت برای همین از فکرش در میام
نی نی جون
14 مرداد 91 17:34
سلام خوش بحالت نینی داری انشاا... سالم و صالح بیاد آغوشت مامان جون برا منم دعا کن زودی نینیم بشه نگو زوده نگو وقت داری چون همه میگن اینو
نایسل خانم
14 مرداد 91 17:40
آره راست میگی هیچی ارزش رو نداره ولی میدونی تو وقعیتش خونسردی تو حفظ کردن خیلی سخته من که الان اصلا تو مودش نیست شاید ته ذهنم بهش فکرمیکنم ولی بیشتر اوقاقت نه اون روزا همش درحال چک کردن خودم بودم
نایسل خانم
14 مرداد 91 17:51
مرسی فدات شم ایشالا
نی نی جون
14 مرداد 91 17:52
هیچ کس نمیتونه منو درک کنه نه مامانم نه شوشو اخه خیلی تنهام خدا زودی یه مونس بده تا پیشم باشه موقعی که شوشوم پیشم نبود رفته سرکار. دعا کن حالم بد شد باز
نایسل جون
14 مرداد 91 17:52
خیلی مهربونیبهم امید میدی *
نایسل جون
14 مرداد 91 17:52
نی نی جون
14 مرداد 91 17:58
میدونی هیچ وقت به اندازه این لحظه دلم پر نشده بود کاش خدا دل همه رو شاد کنه منم بین اونا کاش حداقل یه کسی بود که دردودل میکردم حالم خیلی بده
نی نی جون
14 مرداد 91 18:14
دلم نمیخواد قهرم با عالم خدا فقط درد و رنجو داد بهم.خیلی دعا کن حالم بد شد.کاش بابام برام از بهشت دعا میکرد ولی حیف حتی نفهمید مامانم حاملست. دلم کبابه بخاطر این مامانم دلش میخواد زود نوشو ببینه
آیه ی عشق
17 مرداد 91 4:41
سلاممممممممممممممممم دخمل خیلی وقت بود که نبودییییییییییی میس یوووووو بابا دخمل چطوره؟ دکتر رفتنت به دو هفته 1 بار رسیده یا نه؟
آیه ی عشق
17 مرداد 91 13:15
نمیدونم م م م م سلمااااا درمانگاه شبانه روزی دم خونمون زدم، همون خانه ی بهداشته؟ تنبل نباش دیگههههههه بجنب خودت رو راحت کن