3ماهگی دخترم
این روزها انقدر سرگرم دخترم هستم که اصلا وقت برای کارای دیگه و حتی درسام هم ندارم و به همین دلیل نمیتونم زیاد برای نوشتن وبلاگ وقت بذارم ...
-٥روز پیش لارای من سه ماهه شد و دقیقا در اولین دقایق چهار ماهگی با صدای بلند برای مادربزرگش(مامان من) خندید! البته در همون جا به خاطرات پیوست و دیگه تکرار نشد!!! پروسه ی برگشتن هم هنوز ادامه داره و نتونسته بدنش رو کانمل یه دور برگردونه اما تمتم تلاشش رو می کنه و بابایی هم در نقش مربی تربیت بدنی تمام وقت کمکش میکنه تا بتونه برگرده.
-یه چند وقتیه آب دهن لارا کوچولو عین عسل از دهنش میریزه بیرون تو اینترنت گشتم دیدم نوشته بود احتمالش هست که بعضی بچه ها زودتر دندون بیارن و از نگرانی دراومدم اما فعلا دوست ندارم دندوناش دربیاد بنظرم برای دردسرای دندون درآوردن خیلی کوچیکه نازدلم.
-یه مشکل بزرگ که داریم خواب نامنظم لارا هستش که باعث میشه کل روز خسته باشم و هوش و حواسم هم سرجاش نباشه نمیدونم با این وضع چطور قراره امتحان بدم...
-دختر من هنوز کچله و تازه چندتا مویی که پشت سرش داشت عین کرک گربه می ریزن نمیدونم کی قراره مودار بشه هرکی می بینه نگه عین پسره!!!
----این پست حتما ویرایش خواهد شد!!!